ابعاد حادثه ي هفتم تير


 






 

ما وقتي حادثه ي هفتم تير را در ذهن خود مجسم مي کنيم، چند بعد را بوضوح مي بينيم:
بعد اول اين است که اين جمهوري و اين انقلاب، چه دشمنان بدکينه ي به دور از انسانيت جسور و بي رحمي داشته، که حاضر بودند ناگهان در يک حادثه، هفتاد، هشتاد و يا صد نفر را دفن کنند، که در بين اين شهدا، شخصيتهايي مثل شهيد بهشتي حضور دارند .حالا اين آقايان هم بحمدالله نجات پيدا کردند، والا هفتاد و دو نفر نمي شد؛ بيش از اين تعداد مي شد. اين، واقعا چيز خيلي عجيبي است. يعني دشمني که اين طور حقود باشد، خيلي تماشايي است. چه کسي باور مي کند که معارض سياسي در يک کشور، تا آن جا حاضر باشد پيش برود که تروريزم را در خدمت نابود کردن شخصيتهاي برجسته و معتبر - آن هم با اين حرکت کلان - قرار بدهد؟! نبايد يادمان برود و مردم هم نبايد يادشان برود که اين، چه عقبه ي حقيقا دشواري بود که انقلاب از آن گذشت. اين، يک بعد قضيه است که در حادثه ي هفتم تير، فورا به ذهن مي آيد.
بعد دوم، آسيب پذيري انقلاب است. يعني وقتي اين حادثه اتفاق افتاد، به جاي اين که شعله ي انقلاب را خاموش و يا کم کند، مثل روغني که روي اين شعله ريخته بشود، باعث شد که حماسه ي مردم، از همان ساعت اول اوج بگيرد . به طور کلي، قضيه به عکس آن چيزي بود که دشمن مي خواست. دشمن، حادثه ي هفتم تير را انجام نداد تا مردم نسبت به حفظ انقلاب مصممتر و صفوفشان متحدتر بشود؛ اين حادثه را انجام داد که منفذي در اين حصن به وجود آورد. نه فقط منفذي نشد، بلکه منافذ ديگر هم بسته شد. آسيب ناپذيري انقلاب، واقعا چه چيز عجيبي بود . اين دو مسأله و آن حضور مردم و آن گريه ها و تشييع جنازه ها - که من البته خودم آنها را نديدم، ولي شنيدم و عکسها و فيلمها و تلويزيون را مشاهده کردم - چه هنگامه يي بوده است و مردم در آن حادثه، چه کردند.
بعد سومي که باز در اين حادثه هست و به نظر من مهم مي باشد، اين است که شهادت شخصيتهايي مثل شهيد بهشتي، صداقت و حقانيت انقلاب و طرفدارانش را نشان مي دهد. البته در آن روز، بنا نبود که فقط شهيد بهشتي به شهادت برسد؛ بلکه بنا بود همه کشته بشوند. يعني آنها طرح را فقط براي شهيد بهشتي که نريختند . آقاي هاشمي و من و آقاي باهنر و ديگران هم قرار بود در آن حادثه کشته بشويم. در انقلاب، تمام اين چهره هاي معروف و همه کاره ي انقلاب، در معرض شهادت قرار داشتند و از اين قضيه، روگرداني نداشتند . بعد از شهادت شهيد مطهري، معلوم شد که اين پا در انقلاب هست و عافيت نيست. همه فهميدند که خطر مرگ، خيلي جدي و روبه رو، اين مسؤولان را تهديد مي کند. در عين حال، اينها اين طور قرص و محکم ايستادند. وقتي انسان کسي را مثل آقاي بهشتي و يا آن وزرا را - که مسؤولان کشور بودند - مي دهد، احساس سرافرازي مي کند. اين شهادتها، صداقت و حقانيت انقلاب و طرفدارانش را نشان مي دهد. پس، اين حادثه بايد زنده بماند.
منبع:حديث ولايت ، جلد چهارم، ص 302-301